بلایای طبیعی جزء جدانشدنی زندگی بشر است و در طول تاریخ تلاشهای
فراوانی برای مقابله با این حوادث به عمل آمده است. قابلیتهای گستردهی رسانهها
در جذب مخاطب انبوه و شکلدهی به افکار عمومی، آنها را به ابزاری توانمند در
مدیریت بحران تبدیل کرده است. حوادث و بلایای طبیعی به هر شکل و یا با هر علتی که
اتفاق بیفتد پیامدهای جدی برای حیات،توسعه و تکامل جامعه بشری به همراه دارند که
می توانند سلامت جسمی،روانی،اجتماعی و اقتصادی را به خطر اندازد.حوادث طبیعی
فوریتی است که پاسخ به آن به توانی فراتر از توان جامعه آسیب دیده نیاز دارد.در
هنگامه بحران، رسانه نقش تعیین کننده ای دارند. روشن بودن سیاست های اصلی فعالیت
رسانه ها در این شرایط می تواند موجبات هرچه بهتر کنترل و مدیریت بحران شود. فقدان
سیاست های رسانه ای هنگامه بحران موجب ایجاد هزینه بیشتر و تأخیر کنترل بحران می
شود.
در
این نشست که با حضور پژوهشگران وصاحب نظران
این حوزه برگزار شد. محورهای زیر مورد بحث و بررسی قرار گرفت
- آشنایی
با راهبردهای رسانه ها در مواجهه با بحران حوادث طبیعی
-
چالش رسانه ها در مدیریت و مواجهه با حوادث طبیعی
-
نقش فرهنگ سازی رسانه ها در کاهش بحران حوادث طبیعی
سخنرانان:
- جناب آقای دکتر حمید علوی وفا، استاد دانشگاه امام حسین(ع)
- جناب آقای رامین رادنیا،مسئول سایت سازمان مدیریت بحران تهران
- جناب آقای مهرداد خلیلی ،
مدرس روزنامه نگاری
- سرکار خانم گیتا علی آبادی، مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی
رسانهها
در ابتدای نشست دکتر گیتا علی آبادی
،مدیرکل دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها ضمن خوش آمدگویی به مهمانان نشست
اظهار داشت:
حوادث و بلایای طبیعی به هر شکل و یا با هر علتی که اتفاق بیفتد پیامدهای جدی برای
حیات،توسعه و تکامل جامعه بشری به همراه دارند که می توانند سلامت
جسمی،روانی،اجتماعی و اقتصادی را به خطر اندازد.برای جلوگیری از این بحرانها ،این
سوال مطرح می شود که ،رسانه ها چه نقشی می توانند در این عرصه بازی کنند؟
مهرداد خلیلی ، مدرس روزنامه نگاری :ما با چند مسئله روبرو هستیم در
کشوری که یکی از مناطق حادثهخیز جهان است و تقریباً از تمام حوادث طبیعی همه را
داریم به جز یک مورد که آتشفشان باشد. در این میان که در سال چند بار زلزله و سیل
و دیگر حوادث طبیعی و حوادث دیگر چون ریزش ساختمان، رانش خاک و ... را شاهدیم.
اولین کاری که باید انجام شود رسانهها میبایست با ایجاد یک رویه در
برابر پیشگیری از حوادث این موضوع را به یک مطالبه عمومی تبدیل کنند. شاهدیم اگر
قصد ساختن ساختمانی را داشته باشیم باید از چندین ارگان مختلف مجوز بگیریم و در
انتها اگر سازمان آتشنشانی اجازه ندهد اجازه بهرهبرداری از آن ساختمان داده نمیشود
و یا شامل جرائم سنگین میشود. ولی در حوزه منابع طبیعی و عرصههای عمومی کشور این
موارد را نمیبینیم برای مثال در مورد سیل امامزاده داوود کسی از پیش فکر نکرده که
چرا امامزاده باید در معبر سیل قرار بگیرد و ساخته شود؟ و اگر هم ساخته شده چرا
راههای پیشگیری از حوادث برایش پیشبینی نشده است؟ به عبارت دیگر هیچ نوع برنامهای
برای مقابله با این حوادث نداریم. چند روز پیش بعد از سیل اخیر فیلمی در رابطه با
تدبیری که در ژاپن برای مقابله با سیل وایرال شد حتی در فیلمی دیگر در بزرگراه
باکری نمایش داده شده بود که حوضچههای از پیش طراحی شده توانسته بود سیلاب
بزرگراه باکری را کنترل کند. این دو مورد عملاً نشان میدهد که در جاهایی که پیشبینی
کردیم عملاً میتوان از بروز خسارات حوادث طبیعی جلوگیری کرد. اما در بسیاری از
عرصهها این اتفاق نیفتاده است. نکته دوم که بسیار ضرورت دارد و باید به عنوان بحث
جدی در رسانهها مطرح شود، وجود فرماندهی واحد و تامالاختیار در برابر بروز این
حوادث است. ماجرای ورود توده هوا قبل از بروز سیلهای اخیر، چند روز قبل پیشبینی
و اعلام شده بود. مسئله آن است که فقدان مرکز فرماندهی واحد باعث شد تا هشدارها را
جهت اقدام و عمل در نظر بگیرد کما اینکه وقتی حادثه هم رخ داد باز عملیات منطقهای
و محلی درحال انجام است. برای مثال هلال احمر در منطقهای میتواندکمکرسانی را
انجام دهد در جای دیگر نمیتواند. در بسیاری از مناطق امدادهای مردمی کار را جمع
میکنند و عملیات نجات را انجام میدهند. بنابراین هیچ فرماندهی واحد هشداردهنده و
الزامآور برای مقابله با این سوانح نداریم. چگونه است که به صورت دورهای مناطق
مسکونی در معرض این حوادث را بررسی نمیکنیم؟ جادهها، مناطق روستایی و ... را هیچ
وقت بررسی نمیکنیم و برایش تمهیدی داشته باشیم اگر پروژهای عمرانی همچون جادهسازی
در حال انجام است چرا قبل از آن پیشبینیها و بررسیهای توپوگرافی، وضعیت اقلیمی
و بارش را انجام نمیدهیم تا بتوانیم از بروز چنین حوادثی چلوگیری کنیم. برای این
حوادث راهحلهای متعددی است که در تمام دنیا مورد استفاده قرار گرفته است. و این
اتفاقات مهار شده است.
نکنه سوم آن است که متأسفانه در رسانه هم برای پوشش این موضوع آموزش
ندیدهایم برای مثال سیل اتفاق میافتد و تولید محتوای آن موضوع را فقط
شهروندخبرنگاری انجام میدهد. عملاً هیچ کجا نمیبینیم که خبرنگاران حضور داشته
باشند و پرسشگری مناسبی را از مسئولین انجام دهد و اطلاعات دقیق را انتشار دهد.
تعداد کشتهها را اعلام میکند ولی نمیگوید در کدام منطقه و چه تعداد. مقداری بزرگنمایی
میشود برای مثال مردن یک مادر و دو دختر را با تکهای احساسی نمایش داده میشود و
تمام میشود. ولی اینکه چرا این اتفاق افتاد و بعضی از هموطنان نجات نیافتند
خبرنگاران ما پرسشگری نمیکنند. خبرنگاران ما فقط به خبر بسنده میکنند به آن معنی
که در لحظه رویدادی پوشش داده میشود و تمام میشود. چرا قبل از آن نرفتیم در
جاهای سیلزده قبلی که بازسازی شده از تدابیر اندیشیده شده قبلی گزارش تهیه کنیم؟
مگر سابقه سیلهای سنگین چند سال پیش در خوزستان، لرستان نداشتیم؟ آیا کسی بررسی
کرد که آیا امداد و بازسازی کامل انجام شده بود؟ آیا گزارشهای تخصصی کارشناسان
بلایای طبیعی را بررسی کردیم؟ مسئولین تا چه حد به وعدههای خود جامه عمل پوشانده
بودند؟ اگر به وعدهها عمل کردند تشویق شوند و در غیر اینصورت بازخواست، یعنی
مطالبهگری از اهم وظایف رسانه است در این موضوع اتفاق نمیافتد. بخش مهم معضل
آنجاست که اصلاً در مورد مدیریت بحران آموزش ندیدهایم کاش آقای رادنیا حضور
داشتند و در این مورد به عنوان سالها حضور در ستاد مدیریت بحران بیشتر میتوانستند
توضیح دهند چرا که با مسائل مختلفی روبه رو بودند. وقتی حادثهای مثل پلاسکو در
تهران اتفاق افتاد رسانههای ما تا ساعتها سردرگم بودند. یا تلویزیون ایران یک
دوربین رو پایه گذاشته بود و همه رفت و آمدهای بیهدف تصویربرداری میکرد. چه
رفتار و اکشن و مطالبه و پرسشگری از حادثهدیدهها بعد از آن حادثه گزارش شده حال
که آن ساختمان به خوبی بازسازی شده طبق گزارشهای رسمس نزدیک 120 ساختمان فرسوده
دیگر هم وجود دارد چرا مطالبهگری نمیشود که برای آن 120 ساختمان، تمهیدی انجام
خواهد گرفت تا با تکرار پلاسکو مواجه نشویم. نباید با توجیه محرمانگی رسانه از
مطالبهگری بازماند.
سالهای مدیدی است که همه اذعان دارند که اگر در تهران زلزله رخ دهد
فجیعترین اتفاق در آنجا رخ میدهد. چه از نظر تلفات اقتصادی و چه از نظر تلفات
انسانی. بارها قصد بازسازی این مناطق وجود داشته و قسمتهایی با کاستیهای عجیب
نوسازی شده برای مثال بعضی از ساختمانها راهپله فرار ندارد. به نظرم رسانه ما
آنقدر درگیر مسائل سیاسی، نزاع قدرت شده است به طوری که رسانه ابزار اعمال قدرت
گروههای سیاسی شده است و از پرداختن به این مسائل بازمانده است. رسانه قرار است
در مسیر توسعه گام بردارد و به واقع نمیتواند رفتار خود را انجام دهد. قرار است
در مسیر توسعه گام برداریم و اگر بتوانیم یک ساختمان را با تهیه گزارش و چاپ مقاله
باعث ساماندهی آن شرایط شویم وظیفه روزنامهنگاریمان را انجام دادهایم. متأسفانه
وقتی از یک روزنامه جوان میخواهیم که از این اماکن گزارش تهیه کند کسر شأنش میداند
و با نگاه عاقل اندر سفیه این سوژهها را بیارزش میبیند.
ثابت شده هر زمان که رسانهها حتی رسانههای سنتی به میدان آمدند
کاملاً از طرف مردم پذیرفته شدند و مرکز توجه و مبدأ انتشار اطلاعات شدند. دلیل
باختن رسانههای مبدأ و اصلی بر رسانههای مجازی ویژگیهای خاص فضای مجازی نیست
بلکه فقدان یا کمبود محتوای متناسب موضوعات روز در رسانههای اصلی و مکتوب است.
معتقدم وظایف فضای مجازی توزیع محتوا است نه تولید آن. پیام باید در رسانههای
رسمی تولید شود و در شبکههای مجازی توزیع فراگیر و سریع انجام شود و عدم آموزش،
پیگیری، تحقیق و بررسی عامل فقدان محتواست. برای مثال در حوادث رانندگی اگر نقشه
تصادفات را نظارهگر باشید و بر طبق اعلام پلیس راهنمایی رانندگی 200 نقطه حادثهخیز
در کشور داریم که بیشترین تصادفات را شامل شوند برای مثال جاده قم و تهران که
سالهاست دچار تلفات میشویم ولی هیچ وقت یک روزنامه نگار یا خبرنگار با استفاده از
فیلم و عکس و نقشهبرداری و استفاده از دیدگاه کارشناسی به بررسی معضل عامل تصادف نپرداخته
است. با بررسی معضل است که میتوان از متولی آن مطالبه داشت و از جهت نصب تابلوهای
راهنمایی رانندگی توسط وزارت راه تا معماری جادهای. از شیب وسط جاده گرفته تا
منطقه جغرافیایی به بررسی همه جانبه باید بپردازد و از متولیان توضیح بخواهد. بخش
زیادی از عدم رفع کاستیها و عدم مدیریت بحران بلایای طبیعی عدم مطالبه رسانه از
متولیان امور مربوطه است. صدور مجوزهای غیرقانونی ساخت و ساز فقط به دلیل عدم رصد
معضلات توسط نماینده افکار عمومی دستگاههاست. اگر مسیر انتقال ارتباطات را یک مسیر
متصور شویم این زنجیر از سه حلقه اصلی تشکیل شده است: 1-رسانه 2-مخاطب 3-روابط
عمومیها، اشارهای که شما در رابطه به آموزش داشتید واقعاً درست است به شخصه
سالها شاهد تلاش بیوقفه مرکز و شما در زمینه ابعاد گوناگون آموزش بودیم و هستیم.
ولی مشکل آنجاست که این آموزشها به جز درخششهای موردی همکاران رسانهای که برخی
واقعاً از دل و جان مایه میگذارند، هیچ تأثیری در معیشت و ارتقای شغلی آنها
ندارد. به آن معنی که اگر در ساختار اداری در حوزه تخصصی خودتان دورههای آموزشی ببیند
باعث ارتقای رتبه شغلی میشود و به تبع گریدی محسوب میشود و مشمول افزایش حقوق میشود
و فرد به اتفاق افتادن تحولی امید دارد. ولی مشکل روزنامهنگاری ما آن است که
اصلاً ساختار ندارد. افرادی را میبینیم که بدون هیچ تخصصی نام روزنامهنگاری را
یدک میکشند و به دلایلی ارتقاء پیدا کردند و درآمد خوبی هم داشتند ولی عدهای
متخصص روزنامهنگاری هستند که به هیچ وجه نمیتوانند رشد کنند و امیدی به این
موضوع ندارند. به نظرم در هیچ کجای دنیا اجازه نمیدهند که فردی بدون اینکه مراحل
ترقی خبرنگاری، دبیر سرویسی، معاونت و سردبیری یکباره یک نفر سردبیر یک رسانه شود
ویا صاحب یک رسانه شود. صاحب امتیاز به
عنوان سرمایهگذار خیلی محل اشکال نیست ولی مدیرمسئول رسانه باید درک و شناختی از
رسانه داشته باشد. سردبیر قطعاً باید به امور رسانهای مسلط باشد. اتفاق عجیبی که
در رسانه ما افتاده است در حال حذف نیروهای قدیمی و با سابقه هستیم. خاطرم هست
زمانی که دانشجو بودم و افتخار شاگردی شما را هم داشتم براساس تحقیقی که آقای دکتر
محسنیانراد انجام داده بود سطح تحصیلات آن زمان روزنامهنگاران فوق دیپلم تا ششم
ابتدایی بود به آن معنی که یکی از بحرانهای آن زمان فقدان سواد روزنامهنگاری بود
ولی در حال حاضر همه افراد فعال در رسانه، تحصیلات کارشناسی تا دکترا در رشتههای
مرتبط روزنامهنگاری دارند، اما امیدی به رشد آن رسانه ندارند چرا که سردبیران نوع
دیگر و با روابط متفاوتی انتخاب میشوند در صورتیکه باید مرحله به مرحله ترقی کرد
و در دوران قبل دبیر سرویس شدن بسیار سخت بدست میآمد در حالی که امروزه افرادی
نام سردبیری را یدک میکشند که حتی تعریف خبر را نمیدانند و این معضل به چند دلیل
است بخشی مربوط به آن است که متأسفانه نهادهای صنفی ضعیفی داریم و اثرگذاری کافی
ندارد. همه مشاغل نیازمند یکسری آزمونهای تخصصی است ولی در روزنامهنگاری این
گونه نیست. در روزنامهنگاری بینالمللی نهادهای صنفی مربوطه باید به فرد متقاضی
اعتبارنامه بدهد تا مورد محک و بازآموزی سالانه قرار گیرد. حال آنکه روزنامهنگاران
قدیمی ما هیچ علاقهای به شرکت در دورههای بازآموزی ندارند. برای مثال دورههای
پیشرفتهای که به میزبانی مرکز برگزار میشود ویژه سردبیران و مدیران مسئول و
دبیران سرویس است ولی تا به حال حضور حداقل یک سردبیر را ندیدهایم و صفحهبند را
به این دورهها میفرستند. مدیریت خبر را که نمیتوان به صفحهبند آموخت. بخش دیگر
اینکه خودمان برای شغلمان ارزش قائل نیستیم. بخش بعدی اینکه هیچ نوع الزام حرفهای
نداریم. برای مثال اگر بخواهیم به عنوان کارگر رستوران مشغول به کار شویم حتماً
باید گواهی اتحادیه داشته باشیم ولی در روزنامهنگاری حرفهای هیچ مجوزی از
اتحادیه یا انجمن ارائه نمیشود. وزارت ارشاد متولی این امر میشودمشکلات تعارض
آزادی رسانه، دولت و ... مانع از کار میشود. متأسفانه در حوزه آموزش روزنامهنگاری
وضعیت بلاتکلیفی را داریم. همین معضلات را در روابطعمومیها مشاهده میکنیم. برای
مثال روابطعمومیهای سازمانهایی که باید در حوزه سیل جوابگو باشند و اطلاعات
تولید کنند همچون وزارت راه، هلال احمر، پلیس، آتشنشانی چند درصد دورههای مدیریت
بحران را آموزش دیدهاند؟ چند درصد با توجه به اخبار بحران سیل اتاق بحران تشکیل
دادند و شرح وظایف از پیش تعیین شده داشتند و بر چگونگی برقراری ارتباط و انتقال
اطلاعات و افراد شبکههای انتقال اطلاعات اشراف داشتند؟ و ... متأسفانه هر سال بیش
از ده سیل خسارت بالا و زلزله را شاهدیم ولی دستورالعمل مدون روابطعمومی طراحی
نکردیم. به طوری که یک روابطعمومی نمیداند که اگر در سازمانش بحرانی پدید آمد چه
تمهیدی داشته باشد و آن یک دو پنج قدمی که باید در مدیریت بحران برداشته شود تعریف
نشده است. بخش دیگر مخاطب است وقتی رسانهها نتوانند به موضوعاتی جهت جذب مخاطب اشاره
کنند نباید انتظار استناد مخاطب به اطلاعات رسانهها داشت. عملاً اعتبار رسانههایمان
را در مخاطبان از دست دادهایم و بسیاری از رسانهها تا آنجا مورد پذیرش مخاطب
نیستند که دچار سیاهچاله رسانهای شدهاند و تا آنجاست که اگر صادقانه بنگارد
مخاطب باور ندارد. از این رو مخاطب به فضای مجازی پناه میبرد فضایی که همه دغدغه
کنترل آن را دارند و متأسفانه اگر مرجعیت رسانه برقرار بود مخاطب خودخواسته به
رسانه محبوب خود استناد میکرد نه فضای مجازی. از طرفی فضای مجازی ابزار دست و
فرصت میبود نه تهدید و بلای جان.
رسانه ما تا به آنجا دچار اختلال است و بیاعتمادی در جامعه موج میزند
که مهمترین برند ایران را در عرض سه دقیقه میتوان از بین برد. متأسفانه گروههای
بسیاری در کشور به صورت حرفهای این کار را انجام میدهند و هر گروه و برند خیلی
سریع منهدم میشوند چرا که دیوارهای مانع طوفان بیاعتمادی که همان رسانه است را
از دست داهایم. متأسفانه پیامهای مردمی که باید از طریق روابطعمومیهای رسانهها
جهت انتشار در آن رسانه منتشر شوند در تلویزیون های ماهوارهای پخش میشوند و
سازمانها و گروههای پاسخگو از آن طریق به موضوع توجه میکنند. یعنی مرجعیت رسانه
از داخل به جایی غیر قابل کنترل منتقل شده است و مسئولین از این بابت دلخور هستند
و میگویند آنها توطئه میکنند. باید گفت آنها توطئه نمیکنند بلکه جای خالی مرجع
رسانهای را پر میکنند. آنها رسانه هستند و با وجود همه سیاستگذاری خود و
شناسایی نقطه خلأ محتوا تولید میکنند. متأسفانه رسانههای ما دیگر توجهی به گیشه،
مخاطب ندارند و برای خود مخاطب محدودی تعریف کردهاند و برای آن دسته از مخاطبان
محتوا تولید میکند. ما نیازمند اجماع ملی برای خروج از این بحرانیم که امری محال
است.
دکتر
گیتا علی آبادی ،مدیرکل دفتر در ادامه افزود:
متأسفانه آقای رادنیا درگیر جلسهای هستند و اعلام کردند که توسط فایل
پی دی افی ما را در جریان دستاوردهای
سازمان مدیریت تهران می گذارند. موردی که باید در این جلسه عنوان کرد آن است که
جهت انتخاب متولی آموزش باید از سازمان بحران استفاده کنیم. زمانی رئیس مدیریت
بحران آقای مازیار حسینی بود که در حوزه کاری زلزله تحقیق و بررسی داشت. افراد
مستقر در سازمان مدیریت بحران تا چه اندازه مسئولیت برنامههای بحران را دارند؟
آیا میتوان از کادر کارکنان مدیریت بحران کمک گرفت؟
لازم است در بخش آموزش از روابطعمومیهای آتشنشانی، اورژانس با سازمان
مدیریت بحران دعوت به عمل آورد تا یکسری توضیحات و اطلاعات را در اختیار افراد
بگذارند میتوانیم ذیل دروس آموزش روزنامهنگاری، چگونگی نگارش متون اطلاعرسانی
به آنها کمک کنیم. شاید نتوانیم به یک اجماع کلی برسیم ولی تا حدودی میتوان بخشهایی
را از یکسری کارهای اولیه مطلع کرد و به واسطه آن مراکز در جهت احیا و امدادهای
اولیه اطلاعرسانی کرد. آیا فضای مجازی که از آن به عنوان تهدیدی بر رسانههای
مکتوب یاد میشود میتواند نقش رسانههای مکتوب را کمرنگ کند؟
آقای خلیلی:
اول به موضوع آموزش میپردازم که نیازمند تجمیع تجارب افراد مختلف جهت
تولید محتواهای بستهبندی شده قابل فهم و درک برای عموم و متخصصین هستیم. برای
مثال در هر جای دنیا اگر سانحه و حادثهای رخ دهد، خبرنگاران به راحتی با نشان
دادن کارت خبرنگاری میتوانند با استفاده از هواپیماهای هلال احمر به راحتی خود را
به منطقه برسانند. حتی گروههای تخصصی چون روابطعمومی سازمانهای امداد، انتظامی
کاملاً به موضوع خبر اشراف دارند و با فیلم و گزارش محتوای آموزشی و اطلاعرسانی
تولید محتوا کنند. متأسفانه واحدهای تخصصی چون روابطعمومیها محتوای تولید شده
خود را در اختیار رسانه نمیگذارند و بین روابطعمومی و رسانهها پل تعادل وجود
ندارد و از این رو محتواها به وقت مقتضی جهت اطلاع عموم منتشر نمیشود. موضوع بعدی
وجود افراد بسیاری است که در زمینههای مختلف امداد، پیشگیری و روزنامه نگاری
تجارب کاری مفیدی در ثبت و گزارش سوانح دارند که حاصل آموزش آکادمیک نیست و
متأسفانه از آنها برای انتقال آن تجارب به خبرنگاران تازهکار بهرهای برده نمیشود.
بسیار اهمیت دارد که دوستان روابطعمومی، امداد، انتظامی و پیشگیری از صحبتهای
این قشر استفاده کنند. در این زمینه تجارب مربوط به زلزله بم یا حتی تجارب کشورهای
دیگر بسیار مثمرثمر خواهد بود. بنابراین تعامل بین سازمانهای دستاندرکار و
تفویض اختیارات و سکانداری ستاد مدیریت بحران قبل و بعد از بروز حادثه میتواند در
پیشبرد اهداف مؤثر باشد. در این میان حضور تیمی متبحر در زمینه امور مخابراتی برای
برقراری ارتباطات شبکهای، کارشناس کنترل ،ادیت خشونت تصویر و تفکیک فیک نیوز و
اصالت تصویر در کنترل بحران بسیار ضروری است که با برگزاری دورههای آموزشی مربوطه
دستیابی به آن مقصود ممکن میشود. امید است با توجه به تلاشهای شما بتوانید این
همگرایی را پدید آورید چرا که کشور ما بحرانخیز است و باید تمهیدی داشت.
فایل پی دی رامین رادنیا،مسئول سایت سازمان مدیریت بحران تهران
پیاده سازی و ویرایش اولیه:احترام السادات قدیمی وحید
تایپ:هما خراسانی
ویرایش نهایی و بارگذاری:مهرداد امیررضایی رودسری