نمایش جزییات خبر
«کلک خیال» نهم در آدینه؛
۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۰:۴۸

در کلک خیال صدای جوشش شعری جدید می‌آید

بهمن، ماه فجر و سپیده‌دم است و فجر را شکافتن وسیع معنی کرده‌اند، همچون شکافتن پرده سیاه شب. در دهه فجر چهل‌وچهارم شاعرانی جوان از شهرهای مختلف کشور در «دوره آموزش شعر کلک خیال» که به مناسبت هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر برپا شد، شرکت کردند و اذعان می‌کنند در این دوره آموزشی صدای جوشش شعری جدید به گوششان رسیده است و امیدوارند این سکوی پرواز تا ابد ماندگار باشد.
در کلک خیال صدای جوشش شعری جدید می‌آید
به گزارش ستادخبری هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر، فجر بهمن آغازگر دوری جدید در تاریخ است و این تاریخ جدید ادب، فرهنگ و هنری متفاوت از قبل می‌خواهد و به همین دلیل است که فجر شکوهمند بهمن چهار دهه است در دل خود جشن‌ها و اتفاقات فرهنگی و هنری بسیاری را جای داده است. جشن‌ها و جشنواره‌هایی درباره فیلم، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی که هر کدام هم قدمتی چندین ساله دارند و سال به سال به غنایشان افزوده می‌شود و البته مهمتر از همه جشنی برای شعر این هنر ملی ایرانیان است و ایرانیان بدان توصیف می‌شوند.

 

«حقیقت را به هر دوری ظهوری است * ز اسمی بر جهان افتاده نوریست»

جشنواره بین‌المللی شعر فجر امسال به دوره هفدهم خود رسیده است. جشنواره‌ای که شاعران ایرانی و شعرای کشورهای مختلف را دور هم جمع می‌کند تا شعر بخوانند و مراودات فرهنگی‌شان را غنی‌تر کنند. همان جشنواره‌ای که کتاب‌های برتر حوزه شعر را در چند بخش معرفی و نمایشگاهی از کلمه و کلمات برتر را جلوی دیدگان مخاطبان برپا می‌کند تا انس میان کلمه و مخاطبش برقرار شود. جشنواره‌ای که تلاش می‌کند شاعرانی پرمایه پرورش دهد تا همچنان شعر پارسی با قدرت به حیات خود ادامه دهد و همچنان خوش بدرخشد.

شعر را زندگی کردند

 ۹ دوره است که ماموریت پرورش شاعران را جشنواره شعر فجر با «کلک خیال»اش برعهده دارد که اگر کرونا نبود عدد این دوره دو رقمی شده بود. حال در این روزهای سرد زمستان، نهمین دوره آموزش شعر کلک‌ خیال همزمان با هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر در مجتمع فرهنگی هنری آدینه برگزار  شد تا گرمای خورشید، خیال تازه پیوستگان به عرصه کلمه را بیشتر و بیشتر از قبل کند.

«کلک خیال» را در «آدینه» برگزار کردند که ساختمان ۶ طبقه‌ای است در خیابان شقایق. آدینه چند روزی پذیرای دانش پذیران و استادان شعر بود تا «کلک خیال» را برپا کنند و از شعر سخن بگویند و شعر بشنوند و شعر بنویسند و شعر بنوشند و در نهایت شعر را زندگی کنند تا غنای این هنر ملی ایرانیان بالاتر برود.



آدینه‌ای متفاوت پیش از آدینه

آدینه با تمام ساختمان‌هایی که پیشتر تجربه کرده‌اید تفاوت دارد. هرچند که عمارتی است سنگی، شبیه به باقی عمارت‌ها، اما درونش موجی از انرژی در جریان است. از همان مقابل در آسانسور تا راهروها و سالن‌های مختلف هر ۶ طبقه را فرش کرده‌ بودند. محیطی خودمانی ایجاد کرده بودند تا آن ۱۲۰ ادب‌جو که چهار روز میهمان خانه کتاب و ادبیات ایران در آدینه بودند، احساس راحتی کنند و در کنار مفاخری چون محمد سعید میرزایی، محمدکاظم کاظمی، رضا اسماعیلی، علی داوودی، علی‌محمد مؤدب، وحید سمنانی و یوسفعلی میرشکاک رسم شاعری بیاموزند. روایتی از حضور در آدینه را از پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ اینجا برایتان بازگو می‌کنم، روایتی که شاید شبیه دیگر روایت‌ها نباشد.



آموزه‌هایی عملی برای سرایش

«زیبایی‌شناسی شعر سپید» عنوان درس علی داوودی بود؛ آمده بود تا در کلاس درسش و برای حاضران در محضرش «زیبایی‌شناسی شعر سپید» را روایت کند و گفت که «هنر یک شاعر ایجاد شعری است که در حین زیبایی، مشابه اشعار شاعرهای دیگر نباشد.» از ضرورت ارائه تصویر در شعر هم سخن‌ها بر زبان راند و اساسی‌ترین آموزه‌ها در شعر سپید را با همین دو نکته مطرح کرد و گفت کلماتی بگویید که شبیه کلمات دیگر شاعران نباشد و البته برای این کار بايد تصاویر را در شعر بیافرینید که آفریدن تصویر نو، کلمات شما را متمایز از کلمات دیگران می‌کند.



پای درس استاد نام آشنای ادب پارسی

محمد کاظم کاظمی از بزرگان نام آشنای ادب پارسی است. همه آگاهند از دلسوزی‌اش در امر آموزش. او از تجربه حضورش در این دوره این چنین می‌گوید:« این دومین باری بود که من به صورت غیرمنتظره با دوستان شاعر جوان نشستی داشتم و جالب این که نوبت قبل هم در همین مجتمع آدینه بود. برای من بسیار خوشایند بود که به این وسیله انتقال تحربه می‌کردم و دوستان هم استقبال کردند. شاید از این جهت که این مطالب یک سلسله مطالب نظری و انتزاعی نبود بلکه به تجربه‌های عملی خودم متکی بود. من دوستان شاعر را در جایگاه جوانی خودم می‌دیدم و می‌کوشیدم چیزی را بیان کنم که خودم در همان سال‌ها در مسیر رشد شعری حس کرده بودم. البته حدود نیمی از جلسه هم به شعرخوانی دوستان شاعر اختصاص داشت و انصافا شعرها بالاتر از انتظار و تصور من بود.»



جوشش شعری و سکوی پروازی ماندگار

وحید سمنانی هم کلاس غزل خوانی داشت. «غزل» رشتن جواهر است و گنج شعر پارسی؛ درخشان‌ترین ابیات و شاهکارترین درها و زیباترین نقش‌ها را شاعران در این قالب گفته‌اند.



پس از اتمام این کلاس دانش‌پذیران یکی یکی جلسه را ترک می‌کردند. سرخوش بودند و گروه گروه با هم صحبت می‌کردند و برخی‌شان هم دور استاد را گرفته بودند و سوالاتشان را می‌پرسیدند و عکس یادگاری می‌گرفتند؛ مگر می‌شود در فضای غزل باشی و سرخوشی تمام وجودت را پر نکند؟

میان یکی از همین جمع‌های چند نفره ایستاده بودم که صحبت از تنوع کلاس‌ها و استادان و موضوعات شد؛ یکی می‌گفت خوبی کلک خیال این است که همه دیدگاه‌ها و سلایق را پوشش می‌دهد. دیگری می‌گفت برای دوستان دور از مرکز نقش بسزایی دارد چون سرکلاس شاعرانی نامدار حاضر می‌شوند؛ آن دیگری هم می‌گفت کاش نشست‌های تخصصی برای هر کدام از قالب‌های شعری برپا کنند. خلاصه که هرکدام از این دخترها و پسرها، کلک خیال را با آغوشی باز پذیرفتند و دوری از خانواده و مسیر طولانی را به جان خریدند و چند روز از عمر خود را صرف حضور در این دوره‌ها کردند.

ویژگی مشترکی که همه‌شان متفق‌القول به آن اشاره کردند هم این بود که کلک خیال باب آشنایی با شاعران جوان مختلف را فراهم می‌کند. البته بر این امر هم تاکید داشتند که این دوره آموزشی منجر به جوشش شعری در ادب‌جویان شده و در همین یکی دو روزه آن‌هایی که چند صباحی بود شعر نگفته بودند دست به قلم شدند و درواقع صدای جوشش شعری جدید شنیدند.

شاعر جوانی که از قم برای حضور در نهمین دوره آموزش شعر کلک‌ خیال آمده بود، می‌گفت که وقتی فراخوان ثبت‌نام برای شرکت در این دوره آموزشی را پس از چند سال دوباره دیدم، در پوست خود نمی‌گنجیدم! به گمان من کلک خیال می‌تواند سکوی پروازی برای هر استعداد ادبی باشد و امیدوارم که تا ابد ماندگار باشد و نسل‌های بعدی از آن محروم نباشند و این جو صمیمانه‌ شاعران را لمس کنند.

 هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

از وقتی که پا به آدینه گذاشته بودم و با کلک‌ خیالی‌ها آشنا شده بودم گویی زمان ایستاده بود و حرکت نمی‌کرد؛ ساعت اما چیز دیگری می‌گفت! دو ساعتی بود که با این شاعران جوان گرم صحبت شده بودم و دیگر وقت رفتن بود. در قصر خیالی کلمات صرفا لحظاتی میهمان بودم و در آن زندگی کردم. به ناچار همان مسیری که آمده بودم را پیش گرفتم و مدام این بیت لسان‌الغیب، حافظ شیرازی در ذهنم تکرار می‌شد:

«هر کو نکند فهمی زین کِلکِ خیال انگیز* نقشش به حرام ار خود صورت‌گر چین باشد»
اشتراک در
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید